جدول جو
جدول جو

معنی سبق کردن - جستجوی لغت در جدول جو

سبق کردن
(چَهْ کَ دَ)
شتاب. تعجیل. پیش افتادن. خواستن:
بمیدان مکن درشجاعت سبق
بمجلس مکن در سخاوت شرف.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا
سبق کردن
شتاب، تعجیل، پیش افتادن
تصویری از سبق کردن
تصویر سبق کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سبق بردن
تصویر سبق بردن
پیش افتادن در مسابقه، برنده شدن، برای مثال به چشم خویش دیدم در بیابان / که آهسته سبق برد از شتابان (سعدی - ۱۷۶)، گرو بردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبز کردن
تصویر سبز کردن
رنگ سبز به چیزی زدن، به رنگ سبز درآوردن، کنایه از رویانیدن، کاشتن و رویانیدن گیاه، برای مثال یک زمان چون خاک سبزت می کند / یک زمان پر باد و گبزت می کند (مولوی - ۵۴۵)
فرهنگ فارسی عمید
(چَ / چُو پَ تَ)
برنگ سبز درآوردن:
عدل کن با خویشتن تا سبز پوشی در بهشت
عدل ازیرا خاک را می سبز چون مینا کند.
ناصرخسرو.
، کاشتن و رویانیدن. (غیاث). متعدی از سبز شدن. نهال کردن. (آنندراج) : تخضیر، سبز کردن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) :
یک زمان چون خاک سبزت میکند
یک زمان پرباد وگبزت میکند.
مولوی.
هر که در مزرع دل تخم وفا سبز نکرد
زردرویی کشد از حاصل خود گاه درو.
حافظ.
، نواختن، برکشیدن. (آنندراج) :
از یک نگاه لطف مرا سرفراز کرد
چشم تو سبز کرد چو بادام تر مرا.
ملا مفید بلخی (از آنندراج).
- سبز کردن سخن و حرف، بر کرسی نشاندن حرف. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(چَهْ چَهْ زَ دَ)
پیش افتادن در سباق. گرو بردن. فائق آمدن:
تو مرکویی بشعر و من بازم
از باز کجا سبق برد مرکو.
دقیقی.
برده سبق از همه بزرگان سپاه
پاک از همه عیب و عار و دور از همه ننگ.
منوچهری.
چه عجب گر برد از باد سبق چون باشد
از دعا و ز ثنای تو بر این باره لگام.
ظهیرالدین فاریابی.
سبق برد خود را تک آهسته دار
حسد را بخود راه بربسته دار.
نظامی.
جمله بر آن کز تو سبق چون برند
سکۀ کارت به چه افسون برند.
نظامی.
سبق برده ز وهم فیلسوفان
چو مرغابی نترسد زآب طوفان.
نظامی.
جمله عالم زآن غیور آمد که حق
برد در غیرت بر این عالم سبق.
مولوی.
نیک اختران نصیحت سعدی کنند گوش
گر بشنوی سبق بری از سعد اختران.
سعدی (صاحبیه).
بچشم خویش دیدم در بیابان
که آهسته سبق برد از شتابان.
سعدی (گلستان).
چو سلک درّ خوشابست شعر نغز تو حافظ
که گاه لطف سبق می برد ز شعر نظامی.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ تَ کَ دَ)
پیش افتادن. پیشی گرفتن:
هرکه دستش بر زبان سبقت کند مرد است مرد
ورنه هر ناقص جوانمرد است در میدان لاف.
صائب
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ یَ / یِ بَ تَ)
تخفیف. (منتهی الارب) (تاج المصادر) (دهار).
- سبک کردن راه، آسان کردن راه. (آنندراج) :
مرا و شما را سبک راه کرد
بما این ره دور کوتاه کرد.
نظامی (از آنندراج).
- سبک کردن سخن، تخفیف در کلام: و گروهی ازبهر سبک کردن سخن مکعب را کعب خواند. (التفهیم)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
تخفیف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبق بردن
تصویر سبق بردن
در مسابقه پیروز شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبق بردن
تصویر سبق بردن
((~. بُ دَ))
پیشی گرفتن، پیروز شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
اهانت
فرهنگ واژه فارسی سره
پیش افتادن، پیشی گرفتن، سبقت جستن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
تخفيفٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
Light
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
alléger
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
kupunguza uzito
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
облегчать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
erleichtern
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
полегшувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
ہلکا کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
হালকা করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
ทำให้เบา
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
使轻
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
aliviar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
軽くする
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
להקל
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
가볍게 하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
meringankan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
हल्का करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
verlichten
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
odciążać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
aligerar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
alleggerire
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
hafifletmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی